پژوهشگاه مطالعات فرهنگی اجتماعی و تمدنی

مرکز رصد فرهنگی و اجتماعی آموزش عالی ایران

تبار پلی‌تکنیکی دانشگاه ایرانی و برخی دلالت‌های راهبردی آن

 

نام گزارش: تبار پلی‌تکنیکی دانشگاه ایرانی و برخی دلالت‌های راهبردی آن
تاریخ انتشار: ۱۴۰۰
محقق: محمدحسین بادامچی
چکیده: بر سیاستگذاری آموزش عالی ایران در دو دهه اخیر گفتمانی حاکم شده که بر پایه روایتی از تکامل تاریخی نهاد دانشگاه از دانشگاه نسل اول/ آموزشی/ فرانسوی/ ناپلئونی به نسل دوم/ پژوهشی/ آلمانی/ هومبولتی و نهایتاً نسل سوم/ کارآفرینی/ امریکایی/ استارت‌آپی در ایران و جهان، ضرورت گذار به دانشگاه نسل سوم را تجویز و بصورت فراگیر در چند سال اخیر در نظام آموزش عالی ایران سیاستگذاری و اجرا کرده است. مستقل از ارزیابی این گفتمان و با فرض صحت آن، مرور ادبیات نظری موجود در زبان فارسی نشان می‌دهد که تا کنون جز کلیاتی پراکنده مطالب چندانی درباره چیستی دانشگاه نسل اول یا همان دانشگاه ناپلئونی/ فرانسوی/ آموزشی و تطابق تاریخی آن با دانشگاه فرانسوی نسل اول در ایران یعنی دارالفنون مطرح نشده و حال آنکه سنگ بنای آموزش عالی در ایران و پلتفرم اصلی افزوده شدن الگوهای دوم و سوم محسوب می‌شود. در این گزارش سیاستی که مستخرج از سال اول طرح پژوهشی پنج ساله نگارنده در حوزه تاریخ آموزش عالی در ایران از منظر مطالعات فناوری است، در گام اول به معرفی ایده دانشگاه پلی‌تکنیک بعنوان دانشگاه فرانسوی نسل اول در چارچوب دولت انقلابی ناپلئون و گفتمان تکنوکراسی دولتی و نظام سیاست پوزیتیویستی سن سیمون و کنت پرداخته و سپس تأسیس پلی‌تکنیکی دانشگاه در ایران را با بررسی تاریخی جایگاه نهادی دارالفنون در تنظیمات عصر ناصری و حکمرانی در حال نوسازی دولت مورد بررسی قرار می‌دهد. در بخش انتهایی گزارش استدلال می‌شود که با آنکه نرم‌افزار پلی‌تکنیکی آغازین در فضای تاریخی ایران به فراموشی سپرده شده، دانشگاه ایرانی همچنان درگیر موقعیت حرفه‌ای برجای مانده از الگوی نسل اول خود است و علی‌رغم تحولات بسیار و افزوده شدن بناهای جدید نسل دومی و سومی بر پیکره آن، نه تنها همچنان نتوانسته موقعیت حرفه‌ای معناداری در جامعه ایرانی برای خود تعریف کند، بلکه تنها به پیچیده‌تر شدن کلاف سردرگم بحران در موقعیت حرفه‌ای فارغ التحصیلان دانشگاهی منجر شده است.  این گزارش سیاستی با طرح این سؤال که «تغییر دانشگاه باقیمانده در شاکله بیروح پلی‌تکنیکی به دانشگاه نسل دوم و  سوم چگونه ممکن است؟» چنین نتیجه می‌گیرد که ضروری است نقطه عزیمت سیاستگذاری آموزش عالی از «بایدها» و «آرزوهای» سیاستمداران و سیاستگذاران به بررسی و تیمار حال کنونی دانشگاه ایرانی و سبک کردن بار تاریخی وظایف آن منتقل شود تا از خلال بازاندیشی دوباره دانشگاه در موقعیت حرفه‌ای خود متناسب با امکانات خود و جامعه کنونی ایران، ایده یا ایده‌های نوینی در آن جوانه زند.